سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه آدمی خوراکش را کم کند، درون شپر نور گردد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 88 اردیبهشت 30 , ساعت 4:20 عصر

شال سبز، تخریب و دیگر هیچ!

امروز میرحسین را بعد از بیست سال "صمْ بکم عمی و هم لایرجعون" بودن، هوس رجعت به سر زده و در قامت نامزدی شال سبز به دوش، سوار بر اسب دست و پا شکسته اصلاحات عزم فتح قلعه "پاستور" نموده است.

پیش قراولان و پس قراولان میرحسین را نیز همه از مردان تند مزاج مشارکتی و مجاهدینی است که روزگاری بر این دیار خر خود می راندند و زحمت خلق می دادند، و امروز یراق اسب میر را به دست دارند و مقصدش را به ترکستان رهنمون.

 

میرحسین را نیز که سیاق هنرمندی و نقاش باشی اش بر تدبیر و چاره مملکت داری بچربد، ز بی تدبیری  به پوشیدن شال سبز روی بیاورده و با مشاورت پیش قراولان و میرزا بنویس های "ستاد" خویش، عزم را بر تخریب رئیس ملک جزم نموده، تا شاید این تدبیر موثر افتد و خود در عوض مقبول خلق.

 

فی الحال داستان "میر" اصلاحات داستان اسب چوبین تراوایی است که سربازان تندمزاج اصلاحات درون آن کمین کرده اند تا در صورت پیروزی "میر" از شکم این اسب خارج شوند و قلعه و حکومت را به نفع خود قبضه کنند و در این بین "میر" را نیز تنها، وسیله ای می دانند برای تحقق رویای خود.

 

حال این "میر" است که با اسب چوبین و لت و پار اصلاحات که روزگاری سوار قبلی خود را با مخ به زمین گرم کوبانده بود، رویای فتح قلعه "پاستور"  نموده است، غافل از اینکه اسب چوبین و شال سبز و دهان پر دشنام و تخریب، برای اداره امور خلق کارگر نیفتد، و خلق این دیار را نیز دوبار از یک سوراخ به نام "اصلاحات" گزیدن ممکن نبوَد.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ